چهابهار و آینده اقتصادی افغانستان !
هند، ایران و افغانستان دو روز پیش موافقتنامه توسعه بندر چابهار در تهران را امضا کردند. این موافقتنامه، یکی از مهمترین گامهای است که این سه کشور در راستای تقویت همکاریهای مشترک اقتصادی منطقوی برداشتند.
دهلیز ترازیتی چابهار در مناسبات اقتصادی و سیاسی منطقه از اهمیت استراتژیک برخوردار است و میتواند در باز تعریف مناسبات سیاسی – اقتصادی در حوزه آسیای جنوبی و مرکزی و تغییر جغرافیای تجارتی و ترانزیتی در منطقه نقش بازی کند.
هند، به عنوان یکی از قدرتهای نوظهور اقتصادی در جنوب آسیا با طرح استراتژی دراز مدت در راستای توسعه بازارهای داخلی، دسترسی به بازار افغانستان و آسیای میانه و رقابت با چین و پاکستان، تلاش دارد با سرمایه گذاری در بندر چابهار، به نفوذ اقتصادی و سیاسیاش در منطقه بیفزاید و بدیلی برای بندر گوادر (دهلیز ترانزیتی چین و پاکستان) ایجاد کند.
چابهار، برای هند از اهمیت فوقالعاده استراتژیک و حیاتی برخوردار است. تلاش چین و پاکستان در جهت انزوای بیشتر هند از مسیرهای ترانزیتی منطقوی با اجرایی شدن چابهار تقریبا ناممکن شده است.
ایران، پس از تحریمهای نفسگیر اقتصادی و تجارتی غرب، اینک پس از موافقتنامه برجام، در تلاش است تا از طریق توسعه مناسبات تجارتی – ترانزیتی در راستای احیای اقتصاد خود اقدام کرده و تأثیرگذارتر در مناسبات و تعاملات سیاسی و تجارتی منطقه حضور یابد.
افغانستان، اما به عنوان یکی از اقتصادهای ضعیف در منطقه، امیدوار است تا از طریق تقویت همکاریهای مشترک اقتصادی – ترانزیتی رمقی تازه به اقتصاد ناتواناش ببخشد و زمینه را برای توسعه بیشتر تجارت و کاهش وابستگی به منابع مالی جهانی، فراهم سازد.
چابهار، به لحاظ سیاسی و اقتصادی، ظرفیت تبدیل شدن به یکی از مهم ترین قطبهای ترانزیتی در منطقه را دارا است. روابط نسبتا کم تنش سیاسی بین سه کشور دخیل در این پروژه و مؤثریت اقتصادی آن، اجرایی شدن این پروژه را بیشتر از هر زمان دیگر ممکن ساخته و بدون تردید، میتواند باعث تغییرات شگرف در مناسبات سیاسی منطقه شود.
اهمیت چابهار برای افغانستان
همواره یکی از دغدغه های جدی افغانستان دسترسی به بنادر آبی بوده است. افغانستان تا فعلا از طریق بندر کراچی و بندر عباس به آبهای بین المللی وصل می شود. این دو بندر، خصوصا بندر کراچی، به دلیل همکاری نکردن پاکستان، هزینه حمل و نقل و دسترسی به بازارهای جهانی را به صورت چشم گیر افزایش داده است.
چابهار، در مقایسه با بندر عباس ۹۰ کیلو متر و در مقایسه به بندر کراچی ۷۰۰ کیلو متر به مرکز افغانستان نزدیک تر بوده و هزینه هر کانتینر اموال از این مسیر، بین ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ دلار کاهش خواهد یافت. از این منظر، چابهار، ارزان ترین و نزدیک ترین مسیر ترانزیتی برای دسترسی افغانستان به آبهای بین المللی و وصل شدن به مسیرهای ترانزیت جهانی است.
بر اساس آمارهای موجود، نزدیک به ۸۰ درصد تجارت خارجی افغانستان با پاکستان و از طریق بندر کراچی صورت میگیرد. این وابستگی چشمگیر تجارت خارجی افغانستان با پاکستان و مسیرهای ترانزیتی تحت کنترل این کشور، آسیب پذیریهای بی شمار اقتصادی و سیاسی برای افغانستان خلق کرده است.
این دو کشور در سال ۲۰۱۲ موافقتنامه مشترک ترانزیتی به امضا رساندند که بر اساس آن باید سهولتهای لازم برای تجارت و ترانزیت بین دو کشور فراهم میشد. اما پس از این موافقتنامه، کوچکترین اقدام در راستای فراهم کردن سهولت از جانب پاکستان انجام نشد و پاکستان همچنان به ایجاد موانع در مسیر تجارت افغانستان ادامه داد.
از این جهت، چابهار، بر علاوه صدها میلیون دلار حق ترانزیت به افغانستان، وابستگی تجارتی – ترانزیتی افغانستان به پاکستان را کاهش داده و افغانستان را قادر میسازد تا سیاست تجارت خارجیاش را با میزان وابستگی کمتری به پاکستان طراحی کند.
البته، چابهار به هیچ وجه به معنی منزوی ساختن پاکستان نیست. پاکستان یکی از بزرگترین بندرهای ترانزیتی آبی منطقه (کراچی) را در دست دارد و سرمایه گذاری صدها میلیون دلاری چین در بندر گوادر، به اهمیت این کشور در مناسبات تجارتی و ترانزیتی خواهد افزود.
اما، بدون تردید، آنچه روشن است، چابهار، به کاهش کنترول پاکستان بر مسیرهای استراتژیک ترانزیتی و متنوع سازی مسیرهای تجارت و ترانزیت در منطقه میانجامد.
این مسئله، برای پاکستان غیرقابل قبول بوده و این کشور احتمالا تلاش خواهد کرد تا از هر ابزار ممکن در راستای برهم زدن این پروژه، استفاده کند. به عبارت دیگر، اگر اجرایی شدن چابهار برای هند، ایران و افغانستان اهمیت استراتژیک دارد، برای پاکستان اجرایی نشدن این پروژه از اهمیت استراتژیک برخوردار است.
زمانی در سال ۲۰۰۹ میلادی، هند بزرگراه دلارآم – زرنج را می ساخت (مسیر چابهار در داخل افغانستان)، نزدیک به ۱۳۰ نفر در حملات طالبان جان خود را از دست دادند. این پیام روشن از طرف پاکستان به هند و افغانستان بود که با هر ابزار ممکن مانع نهایی شدن این پروژه می شود.
اینک با نهایی شدن موافقتنامه چابهار، احتمال افزایش ناامنیها در مسیر این پروژه در داخل خاک افغانستان به قوت خود باقیست.
ضرورت طرح استراتژی جامع تجارتی برای افغانستان
چابهار یک فرصت استثنایی برای بهبود وضعیت اقتصاد نا به سامان افغانستان فراهم میسازد. استفاده مناسب از ظرفیت چشمگیر نهفته در این پروژه، مستلزم آن است تا افغانستان با طرح جامع تجارت خارجی وارد معاملات تجارتی منطقه شود.
جدا از دریافت حق ترانزیت اموال، کاهش هزینه حمل و نقل و دسترسی سادهتر به بازارهای جهان، آنچه که برای اقتصاد افغانستان در دراز مدت اهمیت دارد، استفاده از مسیر چابهار برای افزایش صادرات اموال به هند، ایران، آسیای میانه و بازارهای جهان، جهت تشویق روند توسعه اقتصادی است.
ظرفیت صادراتی افغانستان در پایینترین سطح ممکن قرار دارد. بخش اعظم اموال صادراتی کشور را فرآوردههای زراعتی و مواد خام تشکیل میدهد. با توجه به نوسانی بودن قیمت این اموال، ثبات در اقتصاد کلان و تسریع روند توسعه دشوار به نظر میرسد.
افغانستان نباید تنها به دریافت حق ترانزیت و واردات ارزانتر اجناس از این مسیر اکتفا کند، آنچه از اهمیت حیاتی برای این کشور برخودار است، تقویت بنیادهای اقتصاد داخلی و افزایش توان صادراتی آن است.
طرح حمایت جامع صادراتی و تشویق تولیدات داخلی، روی دست گیری سیاست مناسب نرخ تبادله در راستای حمایت از صادرات کشور، فراهم کردن سهولتهای مهم برای رشد سرمایه گذاریهای خصوصی صادرات – محور، سرمایه گذاری در زیرساختهای فیزیکی، فناوری معلوماتی و مالی و مهمتر از همه توافق با کشورهای هند و ایران جهت از بین بردن موانع دشوار در مقابل اجناس صادراتی افغانستان، محورهای اصلی اند که کشور را قادر می سازد تا از ظرفیت چابهار، به عنوان مهم ترین مسیر صادراتی به نفع توسعه دراز مدت استفاده کند.
تشویق صادرات که نیازمند حمایت همه جانبه دولت است، مهمترین اولویت برای دست یافتن به رشد اقتصادی پایدار میباشد. در صورت عدم حمایت از صنایع صادراتی، افغانستان قادر نخواهد بود تا از تمام ظرفیت نهفته در چابهار استفاده کند.
راه دشوار افغانستان
از طرف دیگر، دسترسی به بازارهای ایران و در مواردی هند، برای افغانستان با محدودیتهای فراوان مواجه است. از میان بر داشتن محدودیتهای ویژه برای تجار افغان، محدودیت ذخیرهگاههای معیاری در داخل خاک ایران، محدودیتهای در عرصه حمل و نقل، محدودیتها در عرصه نقل و انتقال پول، تعرفههای بلند مالیاتی در مقابل اجناس تولید شده در افغانستان و موانع غیر تعرفهای که همواره روند صادرات این کشور به ایران را محدود ساخته است، میتواند بخشی از برنامه کلان اقتصادی با محوریت پروژه چابهار باشد.
دولت افغانستان با دیپلماسی فعال تجارتی میتواند با افزایش توان صادراتی و گفتوگو با ایران و هند، زمینه را برای دسترسی بیشتر به بازارهای این دو کشور فراهم سازد.
عدم توازن ترازنامه تجارتی به طرز سرسامآور و نگران کننده در حال افزایش است. افغانستان سالانه بیشتر از ۷ میلیارد لار کسر تجارتی دارد. تنها راه مطمین برای ایجاد ثبات در پارامترهای اقتصاد کلان و خلق تضمین برای رشد اقتصادی پایدار و دراز مدت، افزایش توان صادراتی و بدست آوردن ارز مطمین از این مجرا است تا بتواند روند رشد اقتصادی را تسریع کند.
بر اساس آمارهای موجود، میزان تجارت افغانستان با ایران سالانه به ۲ میلیارد دلار میرسد که سهم افغانستان تنها ۵۰ میلیون دلار است.
ناچیز بودن سهم افغانستان از تجارت با ایران، از یک طرف، وابسته به ضعف اقتصاد کشور و محدود بودن ظرفیتهای تولیدی و صادراتی است و از طرف دیگر، ناشی از سیاستهای حمایتی ایران و ایجاد موانع در مقابل سرمایه گذاران و تجار افغانی است. لازم است تا با ایران به توافق جامع دست یابیم تا شاهد تکرار تجربه ناموفق مثل تجربه پاکستان نباشیم.
چابهار، بزرگترین دستاورد برای افغانستان محسوب می شود. استفاده اعظمی از این دستاورد وابسته به توان دولت افغانستان در راستای بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش توان صادراتی اش است.
اجرای پروژهه